چیزی شبیه شعر
پیادهروی شاه توت و باران
در گوشهای کشیک دستانم را میکشیدم که داشتند غنچهای تازه شکفته را میبوییدند. و پاهایم را دیدم که طعمزمین را چشیدند بی خود نبود که
در گوشهای کشیک دستانم را میکشیدم که داشتند غنچهای تازه شکفته را میبوییدند. و پاهایم را دیدم که طعمزمین را چشیدند بی خود نبود که