نوشته‌های من
نوشته‌های من

یادداشت روزانه|۲۷ دی ماه

امروز کمی دیرتر شروع کردم. ۹ صبح دیشب با حسین و آسمان به نمایش-سرود عطر آدم رفتیم. خیلی خوب بود. دوست داشتم همه‌ی سرودهایشان را

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

آلزایمر

در توالت نشسته بود. کارش تمام شده بود. شکم بزرگش اجازه نمی‌داد که بتواند به راحتی بلند شود. دستش را روی سرامیک‌های کف دستشویی گذاشت

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

  برای مدرسه رفتن آماده می‌شد. به پدرش گفتم شیر دارد، فقط برایش یک کیک بگیر. پدرش گفت که کراکر ماهی خواسته. گفتم چه اشکالی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

خویش قدیمی

پنجره خویشِ قدیم من است. روزهایی که از زندگی و زندگان وا می‌مانم به سراغش می‌روم و تاریکی‌های روحم را با او روشن می‌کنم. گاهی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

مجوزهای اهمال‌کاری

“کسی که برای رفع یک مشکل منصوب می‌شود و حقوق می‌گیرد، جایی در دل خود به بقاء آن عشق می‌ورزد و فکر می‌کند”. کلی شرکی-

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

احساس‌رضایت

ساعت ۶ صبح سومین‌روز‌پاییزه. تو زودتر از همیشه بیدار شدی. از رختخواب بلند میشی. از پله‌ها پایین می‌آی.در رو که دیشب به سختی بسته بودی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ادامه می دهی یا چی؟

برایم خیلی سخت است که دقیقا بگویم می خواهم چه تصمیمی بگیرم. اصلا چه تصمیمی باید بگیرم.دو کفه ی ترازو  آنقدر  وزنشان به هم نزدیک

ادامه مطلب »
عادت های اتمی

چرا من آدم موفقی هستم؟

امروز در جریان  عادت اشتباهی که چند بار تکرار شده بود و من دیگر توان خسارت هایی را که می‌زد نداشتم، به طرح جدیدی رسیدم.

ادامه مطلب »