چرا باید کتاب نیلوفر و مرداب را بخوانیم؟
باورم نمیشد که اینقدر سختجان باشم و بتوانم رنجهای از پی هم را تاب بیاورم و همچنان به زندگیکردن ادامه دهم. به نظرم میآمد
باورم نمیشد که اینقدر سختجان باشم و بتوانم رنجهای از پی هم را تاب بیاورم و همچنان به زندگیکردن ادامه دهم. به نظرم میآمد
ساعت ۷ صبح در آپارتمانی کوچک صدای ضعیف تلویزیون در صدای قلقل سماور پیچیده است. کتایون زنی ۵۰ ساله مربای به را داخل کاسهای کوچک
امروز کمی دیرتر شروع کردم. ۹ صبح دیشب با حسین و آسمان به نمایش-سرود عطر آدم رفتیم. خیلی خوب بود. دوست داشتم همهی سرودهایشان را
کارم را از ۷:۳۰ صبح شروع کردم. از دیروز عصر دلشورهی عجیبی روی قلبم سنگینی میکند که دلیلش را نمیدانم. امروز صبح دلم میخواست مفصل
نوشتههایم را خوانده بود و میگفت اصلن شبیه مرضیهای که سالها قبل میشناخت، نیست. میگفت هرچه سعی کردم تو را در نوشتههایت پیدا کنم،
نام آموزه: قاعده ۸۰-۲۰ وقتی با قانون ۸۰-۲۰ آشنا شدم، سراغ کمد لباسم رفتم. من لباسهای زیادی داشتم که در ۸۰ درصد مواقع فقط ۲۰
نام آموزه: خاص فکر کنید، معمولی زندگی کنید شاید این مدل زندگی به نظرتان احمقانه بیاید و بگویید اصلا امکان ندارد، ولی وقتی سعی
تبلت تنها موضوعیست که اینروزها من و پسر ۱۰ سالهام بر سرش کشمکش داریم. از او اصرار است که قبل از نوشتن تکالیفش با آن
شنبه ۱۶ دی ماه ۰۲ میخواستم درگیر نام نوشتهام شوم که مچ خودم را گرفتم و گفتم بیخیال، بعدن هم میشود تغییرش داد. بارها همین
«حائل-فرورفته-مضراب-لرزان-اعماقگلو-بویماندگی-کهنگی و اندوه-روح-کوک-صدایش گم شد- زلال-زمزمهای مویهوار-شادمانی-رها-تنفسی ناموزون-بیهدف-پرسه-بوینا-خرت و پرت-هوای تاریک و روشن-محفوظ» در اعماقگلویم بویماندگی و کهنگی حس میکنم. بویی که از روحم با