امروز در ادامهی کلاس نقاشی دخترم برای جلسهی بعد، باید یک عدد پالت تهیه میکردم.
در مسیر م دو مغازهی لوازم التحریر بود که از یکیشان سراغ پالت گرفتم. آقای مغازهدار پالت کوچکی با جنس متوسط نشانم داد و وقتی دربارهی قیمتش سوال کردم، در جواب گفت:
-۸۰ هزار تومان.
به نظرم این قیمت برای آن پالت اصلا مقرون به صرفه که نبود هیچ، کمی هم عجیب و غریب بود و با تعجب از او پرسیدم:
– به نظرتون گرون نیست؟
مرد فروشنده گفت که اجازه بدهم تا قیمت را چک کند و بعد در گوشی موبایلش به دنبال قیمت صفحههایی را بالا و پایین کرد. من که منتظر بودم در دفتری که از قبل قیمتها را نوشته به دنبال قیمت پالت بگردد، هزار فکر و خیال به سرم زد که لابد مغازه دار ، در اینترنت یا دیجی کالا یا ترب به دنبال قیمت میگردد و معلوم هم نیست دست آخر می خواهد چه هزینهی سنگینی روی دست من بگذارد.
بعد از چند دقیقه جست و جو گفت که مبلغ سی هزار تومان است. ۵۰ هزار تومان تفاوت قیمت، اشتباه بزرگی بود و من اگر از او نپرسیده بودم بیخود و بیجهت پول سه پالت را داده بودم در ازای یک پالت .
البته که من حاضر نبودم این مبلغ را بپردازم، ولی چه بسا اگر عجله داشتم و دست اجبار بالای سرم سنگینی میکرد، همان مبلغ را میپرداختم و تا چند روز به نشخوار ذهنی مبتلا میشدم و سرزنش غذای سفره ی روانم می شد.
با خودم فکر کردم من چه جاهایی مبلغی بیشتر از آنچه که دریافت کرده بودم دادم و چه بسا اگر برنامهریزی میداشتم یا با کسی مشورت میکردم یا ترسهایم را کنار میگذاشتم، مجبور نمیشدم هزینهی سنگینی بابت چیزی کمارزش بدهم. مثالهای زیادی برایش دارم چه در محل کار، چه خانواده، چه فامیل و دانشگاه و ارتباط با آدمهای اطرافم.
شاید خودم هم گاهی به آدمها هزینه های سنگینی را نادانسته تحمیل کردهام که اصلا ارزش آنچه را که به دست می آوردند را نداشته و چقدر خودشان یا من را بابت این اهمال کاری سرزنش کرده اند. آن آقای مغازه دار از من بابت سهل انگاری اش عذرخواهی کرد و من با اینکه به او حق ندادم ولی پذیرفتم.
اما آیا همیشه میشود با یک عذرخواهی سر و ته قضیه را هم آورد؟
آخرین نظرات: