بیا عبور کنیم

 

Passiamo

 

یک عبارت ایتالیایی که اینطور معنی می‌شود: بیا عبور کنیم.

این دقیقا همان نقطه‌ای است که حالم آنجا خوب است: تقاطع زمین و بهشت.

عبور از افراط وتفریط و رسیدن به نقطه‌ی ثقل خودم. جایی که لذت و عبادت و خرد در کنار هم قرار می‌گیرند، جایی که روابط عاطفی‌ات، کار و شغلت، اشیاء اطرافت همگی در این سه پیچیده‌شده‌اند.

تو می‌دانی که باید هرلحظه آگاهانه این سه را با هم زندگی کنی. فقط کافی‌ست به یکی تمایل بیشتری نشان دهی، زمین خواهی خورد، پریشان  می شوی، افسردگی گریبانت را می‌گیرد و حال خوش از تو دورمی‌شود.

جایی بین زمین و بهشت که نه خیلی خدا باشد نه خیلی خودخواهی.

رسیدن به این نقطه کمی سخت است ولی می توان پیدایش کرد. فقط کافیست مدتی از ارزش ها، دستاوردها، علاقه ها و آدم‌های اطرافت فاصله بگیری. در جستجوی سرزمین گمشده‌ی خودت باشی. اساس و بنیادت را نابود کنی و از نو بسازی. از خودت دور شوی و نگاهی دوباره به خودت بیندازی. گاهی وقتی فاصله می‌گیری عیب‌ها را بهتر می‌بینی. مثل یک نقاش که برای بهتر دیدن نقاشی‌ای که کشیده کمی از بوم فاصله می‌گیرد، دوباره و دوباره و دوباره میبیند.حالا می‌فهمی آنقدرها هم که فکر می‌کردی نقاشی زیبایی نکشیده‌ای. وقتی حرفه‌ای میشوی عیب‌ها را بهتر می‌بینی.

زندگی در تقاطع لذت و عبادت و خرد کار سختی است. اینکه هر لحظه خودت را بسنجی و مراقب باشی به یکی از این سه خیلی نزدیک نشوی که همین دوری از آن یکی نقطه را نتیجه می‌دهد، کار آسانی نیست. مکانی بین خدا و خودخواهی جای دوری نیست. نه از خدا فاصله داری، نه به آدم‌ها خیلی نزدیک شده‌ای و نه خودخواهی چشمت را کور کرده. رابطه‌ات با جهان هستی و اجزایش را روی برد_ برد تنظیم کرده‌ای. هم توباشی، هم آنها. هم حال تو خوش باشد، هم آنها.

مرزهایت را می‌شناسی و برای دیگران هم قابل شناسایی می‌کنی. از استعداد و توانمندی‌هایت باخبری و به دنبال تیری در تاریکی نیستی. محدودیت هایت را می‌شناسی. می‌دانی کجاها بن بست است و باید مسیر تازه‌ای را شروع کنی و کجاها می‌توانی دیوارها را جابه جا کنی و راهی نو بسازی. اگر برای همه‌ی اینها وقت بگذاری و دست از رقابت های مسخره برداری، کم‌کم روی خوش زندگی را هم می‌بینی. به دنبال مدینه‌ی فاضله نمی‌گردی چون در درون خودت ایجادش کرده‌ای. می‌دانی رابطه‌هایت با تمام اجزاء زندگی‌ات چند چند است. از چه چیزهایی دور شده‌ای و باید برای نزدیک شدن به چه الگوهایی کدام گام‌هارا برداری.

در هم تنیدن لذت و عبادت و خرد برایم دستاورد جذابی ست که فکر می‌کنم این روزها برای حال خوشم سخت به آن محتاجم. و باید این سه را در لحظه لحظه‌ی عمرم زندگی کنم. شاید نیمه‌ی دوم عمرم به این شکل زیباتر باشد و باغ آبادی شود که همیشه آرزویش را داشتم. آنگاه روزی در این باغ را به روی همه می‌گشایم تا دیگران هم به اندازه‌ی نیازشان  و در حد توانشان از آن بهره‌مند شوند.

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط